یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
مرد ثروتمندی به دانایی گفت: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
دانا گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز خدا برایشان شیر و سرشیر می دهی.
اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها میدهم، از گوشت ران گرفته تا گوشت سینه و سرم را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود: شاید علتش این باشد کههم در زمان حیاتممی بخشمو هم در زمان مماتم."
**********************************
و از آنان كسانىrlm;اند كه با خدا عهد كردهrlm;اند كه اگر از كرم خويش به ما عطا كند قطعا صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد (۷۵) |
پس چون از فضل خويش به آنان بخشيد بدان بخل ورزيدند و به حال اعراض روى برتافتند (۷۶) |
در نتيجه به سزاى آنكه با خدا خلف وعده كردند و از آن روى كه دروغ مىrlm;گفتند در دلهايشان تا روزى كه او را ديدار مىrlm;كنند پيامدهاى نفاق را باقى گذارد (۷۷) |
آيا ندانستهrlm;اند كه خدا راز آنان و نجواى ايشان را مىrlm;داند و خدا داناى رازهاى نهانى است (۷۸) |
كسانى كه بر مؤمنانى كه [افزون بر صدقه واجب] از روى ميل صدقات [مستحب نيز] مىrlm;دهند عيب مىrlm;گيرند و [همچنين] از كسانى كه [در انفاق] جز به اندازه توانشان نمىrlm;يابند [عيبجويى مىrlm;كنند] و آنان را به ريشخند مىrlm;گيرند [بدانند كه] خدا آنان را به ريشخند مىrlm;گيرد و براى ايشان عذابى پر درد خواهد بود (۷۹) (سوره توبه) |
خزینه داریِ میراث خوارگان کفر است |
|
به قول مطرب و ساقی، به فتویِ دف و نی |
زمانه هیچ نبخشد که بازنستاند |
|
مجو ز سفله مروت که شیه لا شی |
نوشته اند بر ایوان جنه الماوی |
|
که هر که عشوه دنیی خرید، وای به وی! |
سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست |
|
بده به شادی روح و روانِ حاتمِ طِی |
بَخیل بوی خدا نشنود، بیا حافظ! |
|
پیاله گیر و کَرَم وَرز و الضمان علی |
درباره این سایت